ببینید/فرمانده کل سپاه خطاب به صهیونیست‌ها: اگر در یک لحظه ۶۰۰ موشک روی سرتان بریزیم چه کار خواهید کرد؟  معاون وزیر امور خارجه: در مذاکرات هسته‌ای، ایران فقط اقدامات اطمینان‌ساز می‌پذیرد سیاری: خلیج فارس بوده، هست و خواهد ماند هلندی نامدار در کادر استقلال این خوراکی مقوی کلسترول را کنترل می‌کند دورتموند، لورکوزن را چپ و راست کرد! آتش‌سوزی در مغازه تعویض روغنی اندرزگو/ آتش به نمای ساختمان مجاور هم سرایت کرد حقوق جدید دانشگاه آزاد اعلام شد/ میانگین دریافتی کارکنان به ۳۱ میلیون تومان می‌رسد ویدیو/ نخستین اخبار دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا آخرین وضعیت پرداخت کالابرگ الکترونیکی/ اعتبار دهک‌های مختلف چقدر است؟ چگونه آب گشنیز به رشد مو و بهبود کیفیت آن کمک می‌کند؟ اسطوره میلان و هلند با پیشنهاد استقلالی‌ها موافقت کرد جزئیات جدید از حادثه سقوط ۷ نفر به چاه در کوهدشت + اسامی سفر مهم عراقچی به ریاض/ پیام ایران به عربستان در آستانه مذاکرات هسته‌ای سی‌ان‌ان: تیم فنی آمریکا در مذاکرات یکشنبه عمان حضور ندارد

ادعای باورنکردنی گوهر خیراندیش

گوهر خیراندیش در جریان ساخت سریال «حماسه آرد» در یکی از روستاهای زنجان دچار آپاندیسیت می‌شود و به گفته خودش تا یک قدمی مرگ پیش می‌رود.
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۸ - ۲۵ آذر ۱۴۰۰ - 2021 December 16
کد خبر: ۱۱۳۸۸۱

به گزارش راهبرد معاصر؛ گوهر خیراندیش در گفتگویی تازه از رویداد‌های باورنکردنی در پشت‌صحنه سریال «حماسه آرد» صحبت کرد. او می‌گوید بر اثر آپاندیسیت و بی اعتنایی عوامل تولید تا یک قدمی مرگ هم پیش رفته است.

 

او در این باره گفت: «با عفونت و تب ۴۰ درجه با مشت به دیوار خانه می‌کوبیدم که همسایه بیاید و به بچه‌هایم خبر دهد که مرا از آنجا ببرند. عوامل سریال فکر می‌کردند که برای فرار از شرایط سخت کار در روستا وانمود می‌کنم که مریضم در حالی که من از کار در آنجا لذت می‌بردم.»


بازیگر «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را به بیمارستان می‌برند و آنجا از تیم درمان رفتار‌های عجیبی سر می‌زند. خیراندیش مدعی شد که در بیمارستان آنقدر حالش بد شده بود که شخصی تصمیم می‌گیرد او را با آمپول هوا بکشد!

 

سرانجام گوهر خیراندیش را به بیمارستان دیگری می‌برند و آنجاست که او مراحل بهبود طی می‌کند. او در این گفتگو از مرحوم جمشید اسماعیل خانی هم صحبت کرد: «در بیمارستان خانمی به دیدن من آمد که پارچه‌ای سبز همراهش بود. او گفت که خواب جمشید اسماعیل‌خانی را دیده و او در خواب گفته که این پارچه را به شکم من ببندد. بعد از ۱۰ روز تب من پایین آمد. یک خانم پرستار هم در بیمارستان خواب جمشید را دیده بود و جالب اینکه همان ایام کمند امیرسلیمانی به من زنگ زد و گفت که مادرش هم خواب جمشید اسماعیل‌خانی را دیده است.»/خبرآنلاین

ارسال نظر
آخرین اخبار