عکس/آماده شدن آرامگاه ابدی سرداران شهید محمدحسین باقری و شهید محرابی در قطعه ۲۴ گلزار شهدای بهشت زهرا هم جوار با شهید حسن باقری عکس/ می‌شود اینطور خانوادگی عاقبت به خیر شد... ارتباط این ۵ علامت ناشناخته با سرطان ریه تصاویر/ صفحه نخست روزنامه‌های ایران شنبه ۷ تیر ۱۴۰ لیگ ملت‌های والیبال ۲۰۲۵ / پیروزی ایران و ۵ تیم دیگر در هفته دوم لیگ ملت‌ها نویدکیا سرمربی سپاهان شد پیولی رسما از النصر اخراج شد کلیات لایحه ساماندهی پهپاد‌های غیر نظامی تصویب شد سخنگوی وزارت خارجه: حمله به پایگاه العدید دفاع مشروع بود و نباید اقدام علیه قطر محسوب شود قالیباف: به هر تجاوزی با قدرت پاسخ می‌دهیم/ برنامه هسته‌ای ایران با سرعت بیشتری به پیش می‌رود طرح تعلیق همکاری‌های ایران با آژانس در مجلس تصویب شد بیانیه بریکس در محکومیت تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران پیکر سردار سلامی در گلپایگان تشییع می‌شود ویتکاف: در حال مذاکره با ایران هستیم ۳ جاسوس موساد در ارومیه به دار مجازات آویخته شدند + عکس

ادعای باورنکردنی گوهر خیراندیش

ادعای باورنکردنی گوهر خیراندیش گوهر خیراندیش در جریان ساخت سریال «حماسه آرد» در یکی از روستاهای زنجان دچار آپاندیسیت می‌شود و به گفته خودش تا یک قدمی مرگ پیش می‌رود.
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۸ - ۲۵ آذر ۱۴۰۰ - 2021 December 16
کد خبر: ۱۱۳۸۸۱

به گزارش راهبرد معاصر؛ گوهر خیراندیش در گفتگویی تازه از رویداد‌های باورنکردنی در پشت‌صحنه سریال «حماسه آرد» صحبت کرد. او می‌گوید بر اثر آپاندیسیت و بی اعتنایی عوامل تولید تا یک قدمی مرگ هم پیش رفته است.

 

او در این باره گفت: «با عفونت و تب ۴۰ درجه با مشت به دیوار خانه می‌کوبیدم که همسایه بیاید و به بچه‌هایم خبر دهد که مرا از آنجا ببرند. عوامل سریال فکر می‌کردند که برای فرار از شرایط سخت کار در روستا وانمود می‌کنم که مریضم در حالی که من از کار در آنجا لذت می‌بردم.»


بازیگر «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را به بیمارستان می‌برند و آنجا از تیم درمان رفتار‌های عجیبی سر می‌زند. خیراندیش مدعی شد که در بیمارستان آنقدر حالش بد شده بود که شخصی تصمیم می‌گیرد او را با آمپول هوا بکشد!

 

سرانجام گوهر خیراندیش را به بیمارستان دیگری می‌برند و آنجاست که او مراحل بهبود طی می‌کند. او در این گفتگو از مرحوم جمشید اسماعیل خانی هم صحبت کرد: «در بیمارستان خانمی به دیدن من آمد که پارچه‌ای سبز همراهش بود. او گفت که خواب جمشید اسماعیل‌خانی را دیده و او در خواب گفته که این پارچه را به شکم من ببندد. بعد از ۱۰ روز تب من پایین آمد. یک خانم پرستار هم در بیمارستان خواب جمشید را دیده بود و جالب اینکه همان ایام کمند امیرسلیمانی به من زنگ زد و گفت که مادرش هم خواب جمشید اسماعیل‌خانی را دیده است.»/خبرآنلاین

ارسال نظر
آخرین اخبار